برندۀ غاشیه. کشندۀ غاشیه. حامل غاشیه: مقرعه زن گشت رعد مقرعۀ او درخش غاشیه کش گشت باد غاشیۀ او دیم. منوچهری. این غاشیه کش گشته پیش غالب این بسته میانک به پیش بطام. ناصرخسرو. زیر رکابش نگر حلقه به گوش آسمان پیش عنانش ببین غاشیه کش روزگار. خاقانی. نوبه زنت کیقباد میده نهت اردشیر نیزه برت تهمتن غاشیه کش گستهم. خاقانی. در پیش او که غاشیه کش بود جبرئیل هم انبیا پیاده دویده هم اصفیا. عطار. چون ماه رخش به حسن میتازد صد غاشیه کش بدلبری هستش. عطار. و رجوع به غاشیه شود
برندۀ غاشیه. کشندۀ غاشیه. حامل غاشیه: مقرعه زن گشت رعد مقرعۀ او درخش غاشیه کش گشت باد غاشیۀ او دیم. منوچهری. این غاشیه کش گشته پیش غالب این بسته میانک به پیش بطام. ناصرخسرو. زیر رکابش نگر حلقه به گوش آسمان پیش عنانش ببین غاشیه کش روزگار. خاقانی. نوبه زنت کیقباد میده نهت اردشیر نیزه برت تهمتن غاشیه کش گستهم. خاقانی. در پیش او که غاشیه کش بود جبرئیل هم انبیا پیاده دویده هم اصفیا. عطار. چون ماه رخش به حسن میتازد صد غاشیه کش بدلبری هستش. عطار. و رجوع به غاشیه شود
اشتر یا ستوری که مشک و خیک آب را حمل کند. مشک کش: و مصر و قاهره را گویند پنجاه هزار شتر راویه کش است که سقایان آب کشند و سقایان که آب بر پشت کشند خودجدا باشند. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 56)
اشتر یا ستوری که مشک و خیک آب را حمل کند. مشک کش: و مصر و قاهره را گویند پنجاه هزار شتر راویه کش است که سقایان آب کشند و سقایان که آب بر پشت کشند خودجدا باشند. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 56)
اسبابی به شکل یک صفحه منحنی باریک و دراز و معمولاً دسته دار که پس از فرو بردن نوک پا در کفش آن را پشت پا می گذارند تا پشت کفش خم نشود و به آسانی بتوان کفش را پوشید
اسبابی به شکل یک صفحه منحنی باریک و دراز و معمولاً دسته دار که پس از فرو بردن نوک پا در کفش آن را پشت پا می گذارند تا پشت کفش خم نشود و به آسانی بتوان کفش را پوشید